نتایج جستجو برای عبارت :

2019/07/20- کمک کمک

جمع خوانی کتاب پول، خدا، بچه ها با حضور اعضاء کودک کتابخانه .
این کتاب از سری کتابهای ماه خرداد نهاد کتابخانه های عمومی کشور و مناسب گروه سنی ج می باشد. نویسنده این کتاب آقای غلامرضا حیدری ابهری می باشد که در قالب جملات ساده و گویا به آموزش سبک زندگی اسلامی در مسائل مالی می پردازد. 
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.



من غیر تو جانا به کسی میل ندارم
به مناسبت هفته بهزیستی نشست جمع خوانی و قصه گویی باحضور مسئول کتابخانه هشت بهشت و کتابدار محترم کتابخانه سلمان فارسی در پارک لاله گلبهار برگزار شد

در این نشست کتاب پنج انگشت بودند که....به نقش همکاری و همدلی و استحکام  بنیان خانواده اشاره داردتوسط مسئول کتابخانه هشت بهشت قصه گویی شد .
و کتاب من خانواده ام را دوست دارم توسط خانم هاشمی زاده قصه گویی و جمع خوانی شد .
مدیر مدرسه علمیه مولود کعبه جاسک از اعزام ۴۴ طلبه این شهرستان به اردو علمی فرهنگی مشهد خبر داد.
حجت الاسلام ذاکری در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری «حوزه» از هرمزگان، با اشاره به نیاز طلاب به تغییر روحیه ونشاط و شادابی برای آماده شدن سال تحصیلی درسی جدید، گفت: به همین منظور 44 نفر از طلاب مدرسه علمیه مولود کعبه جاسک  روز گذشته به اردوی زیارتی مشهد مقدس اعزام شدند.
وی ادامه داد: این اردو با همکاری منطقه دوم نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی که در این
مجموعه ی کامل سوالات و آموزش های آتش نشانی جهت استخدامی این ارگان دولتی
     جهت شرکت در آزمون آتش نشانی مطالعه این مجموعه بسیار عالی کفایت می‌کند و کسانی که قصد شرکت در آزمون را دارند کافیست در سایت ایران استخدام ثبت نام کرده و ایمیل خود را در سایت ثبت تا هر روز اخبار استخدامی های سراسر کشور یا شهر محل سکونت خود باخبر شوند. 


جهت دریافت جزوه آزمون آتش نشانی بصورت پی دی اف کلیک کنید

عنوان: جزوه آزمون استخدامی آتش نشانی کشوری
حجم: 2.08 مگابایت
حرف از عناد بود،یاد کج بحث گفتناش افتادم،خدایی از رو لجبازی نیس
واقعا درک نمیکنم یوختایی!
ـ
دیروز صبحونه الهه سادات پیشمون نشسته بود
بهش گفتم صبحم بخیر شد دیدمت❤
و چقدر دیروز روز بخیری بود
ظهر که با رفیقجان گذشت
غروب که با خانواده
و شب که با جان ِدل بخیر شد.
اونقدر ک بعد مدتها هی غش غش بخندم و موهام بریزه تو صورتم
اونقدر ک از از حواس پرتی راه گم کنم
ـ
امیرعلی بغلم کرده محکم فشارم میده از این بغلا که میچسبه
کوفته قلقلی به روم نمیاره دلش تنگ میش

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها